چهارشنبه 87 تیر 12 , ساعت 11:26 صبح
داکُم هی… داکُم…. |
چی کُنار لُوه ره… عزیزم |
آ…ی یه گلی منه مالمون رده غریوی |
هرکمون نازکدلیم سیس بگریویم |
عزیزم هی داده بیداد… |
یعنی:
مادر… اه مادر (لفظ درماندهگی( |
عزیزم مثل درخت کُنار لب راه… (کُنار لب جاده بهدلیل اینکه هر رهگذری سنگی بهش میزنه یا با چوب به جونش میافته در اکثر مواقع برگهاش ریخته و میوههاش به تاراج رفته!)
|
گلی از دیارمان به غربت رفتهست |
هر کداممان که نازکدلیم برایش اشک بریزیم |
عزیزم… ای داد بیداد… |
نوشته شده توسط علی علوی | نظرات دیگران [ نظر]